هم‌قافیه با باران

۱۴ مطلب با موضوع «شاعران :: جلیل صفر بیگی ـ گرامی تبریزی» ثبت شده است

از کمانخانه ی ابروی بت کافرکیش
 پیک تیر است که هر لحظه رسد بر دل ریش

کرده تیره مژه ات سینه هدف از چپ و راست
بسته خیل نگهت راه گذر از پس و پیش

سینه بر تیر جفای تو سپر خواهم کرد
غمزه گو تیر بپرداز به یکباره ز کیش

رشته عشق به شمشیر بریدن نتوان
به عبث دست میالای به خون درویش

به نگاهی بتوان کار دل سوخته ساخت
ای کمانش چه زنی بر دل ریش اینهمه نیش

سر ز خاک سر کویت نتواند برداشت
آنکه در کوی تو بنهاد ز سر هستی خویش

تا غم عشق تو زد پای به کاشانه دل
دل ز سر کرد بدر صحبت بیگانه و خویش

هر کسی را هوسی در دل و شوری است به سر
 شیخ را سبحه صد دانه مرا زلف پریش
 
گرامی تبریزی

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۹
هم قافیه با باران

کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا ناکجا را تر کند

چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران -که می بارد- شما را تر کند

جلیل صفربیگی

۰ نظر ۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۸
هم قافیه با باران

هر که مست است مست روی علی است
هر چه مستی است از سبوی علی است
تاک را کاشت با دو  دست خودش
باده یک قطره از وضوی علی است
ای که پرسیدی (آمدم ز کجا)
بر تنت گرد و خاک  کوی علی است
هر کسی اصل خویش را جوید
به یقین گرم جستجوی علی است
از علی آمده است هر چه که هست
بازگشت همه به سوی علی است
آنچه تنزیل بر  محمد  شد
با خدا شرح گفتگوی علی است
معنی  (اینما تولوا...)  چیست
هر طرف رو کنید روی علی است
او خدا نیست نه! خدا او نیست
که خدا هم در آرزوی علی است
هو علی هو علی  علی هو هو
دو جهان غرق های و هوی علی است


جلیل صفربیگی

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۱:۳۰
هم قافیه با باران

در حیرتم از این همه تعجیل شما

از اینهمه صبر و طول و تفصیل شما


ما خیر ندیده ایم از سال قدیم 

این سال جدید نیز "تحویل" شما


جلیل صفر بیگی

۰ نظر ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۰
هم قافیه با باران
تو آرزوی محال من باش رفیق
من مال توام تو مال من باش رفیق

دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ توام
لطفا نگران حال من باش رفیق

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۶
هم قافیه با باران
آه از دل بی عاطفه ی سنگی تو
سازی نزدم جز به هماهنگی تو

سلول به سلول وجودم غم توست
تنگ دل من نشسته دلتنگی تو

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۵
هم قافیه با باران
با این همه مست می خورم امشب هم
در دست تو دست می خورم امشب هم

بنشین سر میز هر شب ای عشق عزیز
من از تو شکست می خورم امشب هم

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۳
هم قافیه با باران
نالوطی نارفیق عشق نامرد
دیدی چه بلایی به سر من آورد

رفتم که بچینم از انار لب هات
چشمان تو بادام برایم گسترد

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۲
هم قافیه با باران
با این که همیشه در کنارت هستم
هرلحظه ولی در انتظارت هستم

پیش توام و دست در آغوش همیم
با این همه باز بی قرارت هستم

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۳۲
هم قافیه با باران

پرواز چه لذتی دارد؟
وقتی
زنبور کارگری باشی
که نتوانی

عاشق ملکه بشوی؟


جلیل صفر بیگی

۰ نظر ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۴
هم قافیه با باران
از دسـت زمانه تیر باید بخـوری
دائـم غــــــم ناگزیر باید بخـوری

صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچــــه! تو هنوز شیر باید بخوری!

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۷
هم قافیه با باران

در وصف تو از ازل کم آورده دلم
اندازه ی صد غزل کم اورده دلم

در عشق تو  من ماهی خردی هستم
دریایی تو! بغل  کم  آورده  دلم


جلیل صفر بیگی

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۳۹
هم قافیه با باران
گیسو ی تو قصه ای پر از تعلیق است
جمعیست که حاصلش فقط تفریق است

موهات چلیپایی و ابرو کوفی
خط لب تو چقدر نستعلیق است

جلیل صفربیگی
۰ نظر ۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۹
هم قافیه با باران

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻋﺮﺽ ﺷﻮﺩ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ

ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺁﺩﻣﯿـــــــــــــﻢ ﺑﻼ ﻧﺴﺒﺖ ﺷﻤﺎ

 

ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺰﺍﺣـــﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ

یک عمر ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺯﺣﻤﺖ ﺷﻤﺎ

 

ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﭘﯿﺶ

ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺳﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﺷﻤﺎ

 

ﺍﻣﺎ !ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ

ﺳﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺷﻤﺎ

 

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﻭﻣﺎ

ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﻢ ﻏﻢ ﻏﺮﺑﺖ ﺷﻤﺎ

 

ﻣﺎ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﯾﻢ

ﺗﺎ ﻧﺸﮑﻨﯿﻢ ﭘﯿﺶ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻣﺖ ﺷﻤﺎ

 

ﻣﻦ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻭﻗﺘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ

ﺑﺎﻧـﻮ ﺧﺪﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﻋﺰﺕ ﺷﻤﺎ

 

جلیل صفر بیگی

۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۵۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران