طبع ما امشب، غریبی می کند
در تغـزّل ، بی نصیـبی می کند
بـا همه احوال، این طبـع قلیل
آه و افغــان ِ عجیـبی می کند
آوخا... قتـلِ امام صـادق است
کز شرر بر دل، لهیبی می کند
آه و واویلا، که امشب دهرِ دون
شیعـیـان را در غریبـی می کند
بلبل و قمری خموش و جغد شوم
نغمــه های ِ عندلیــبی می کند
گشت خاموش اختری خورشید وار
آسمان هم ، نـا شکیـبی می کند
ابر ، میغرّد درین سوک ِ عظیم
رعد هم ، بانگ مهیبی می کند
با زمین دارد جدالی بی بدیل
چنگ بر زلف صلیبی می کند
عیسی گردون نشین از سوز غم
وا نقیبی ، وا نقیبی ، می کند
آنقدَر دانم که در سوکش جهان
یـا حبیبی ، یـا حبیبی ، می کند
نیست بر لوحِ دلم جز حرفِ عشق
این جهان، حسرتنصیبی می کند
عقـل را بین ! در جدال عـاشقی...
مانده است و خودفریبی می کند
بادۀ غم (ساقی) ام در جام ریخت
کاینچنین ، طبعم غریبی می کند
سید محمدرضا شمس