چه بی قرار ولیکن قرار آورده
خزان رسیده و با خود بهار آورده
دوباره شاخه، شکوفه به دامنش دارد
دوباره باغ، گل بی شمار آورده
نگاه خانه نجیبانه دوستش دارد
و شاهد است ادب را عیار آورده
زنان کوفه به هم می رسند و می گویند:
چه غنچه های نجیببی به بار آورده
::
ببین چه بر سر او روزگار آورده
به روی چهره ی ماهش غبار آورده
رسیده قافله ای از سفر، بیا بانو!
که عطر علقمه را یادگار آورده
بشیر! با خبری از بهار پرپر من؟!
بگو چه برسر آن کارزار آورده
::
برای صورت قبری که می کشد هر روز
چهار شاخه گلِ بی مزار آورده
فاطمه نانی زاده