هم‌قافیه با باران

۲ مطلب با موضوع «شاعران :: فاطمه بیرامی ـ پریناز جهانگیر» ثبت شده است

گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار ، نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار ، نه

هرچه گویی “دوستت دارم” به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرارِ طوطیوار ، نه

تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار ، نه

دل فروشی می کنی گویا گمان کردی که باز
با غرورم می خرم آن را در این بازار ، نه

قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار ، نه

گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه

می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم ولی انکار ، نه

سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو
می شوم دلگیر شاید نازنین ، بیزار ، نه

پریناز جهانگیر
۲ نظر ۲۸ دی ۹۴ ، ۰۰:۱۳
هم قافیه با باران

وقتی که شاعری دلت آئینه خداست
یعنی محل آمد و رفت فرشته‌هاست

وقتی که شاعری نم باران شنیدنی‌ست
گیسوی بید در نفس بادها رهاست

با هر بهانه در دل شب گریه می‌کنی
وقتی که شعر با دل تنگ تو هم‌صداست

دریای بیکرانه رحمت! عنایتی!
موجی بزن که ساحل دل غرق ردّ پاست

عمرش هدر شد آن که به یاد غمت نبود
پس خوش به حال شعر اگر وقف کربلاست


فاطمه بیرامی

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران