هم‌قافیه با باران

۱۱ مطلب با موضوع «شاعران :: مهدی عابدی ـ حسین عابدی» ثبت شده است

خدا نقاشی‌ات کرد و به دیوار تماشا زد
خدا رنگ تو را روی تمام دیدنی‌ها زد
 
شب از چشمان تو فهمید برتر از سیاهی نیست
اگر مشکی نشد دریا به بخت خویشتن پا زد
 
خدا شیرینی نام تو را در آب‌ها حل کرد
از آن پس هر که عاشق گشت اول دل به دریا زد
 
بزرگی! مهربانی! بی‌دریغی! آن قدر خوبی!
که حتی می‌توان گاهی تو را جای خدا جا زد!
 
دوباره شب شد و در من خیال شاعری گل کرد
دوباره از غزل‌هایم تب عشق تو بالا زد
 
غزل‌های مرا خواندند و صدها مرحبا گفتند
به زیر بیت بیتش آفرینی از تو امضا زد
 
مهدی عابدی
۰ نظر ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۲۱
هم قافیه با باران

مثل زهری تلخ در شیرینی قندی کثیف
بر لبانت نقش بست آن‌روز لبخندی کثیف

خوب یادم هست آن لبخند زهرآلود را
پارک ساعی، ساعت شش، عصر اسفندی کثیف

پنج ماه از بیستم اسفند تا مرداد رفت
ما جدا اما رقم می‌خورد پیوندی کثیف

رفتی و در نکبت تنهایی‌اش جان کند دل
مثل یک زندانی مسلول در بندی کثیف

بی‌تو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیده‌ای؟
آسمانی تیره، برجی کج، دماوندی کثیف

مهدی عابدی

۱ نظر ۲۳ تیر ۹۵ ، ۰۴:۱۶
هم قافیه با باران

دوستی عادی ام به شرطی که، بعد از این هی قشنگ تر نشوی
عاشقت می شوم اگر بشود عاشقت می شوم مگر نشوی

گاه باید سخیف صحبت کرد با کسی که زبان نمی فهمد
ای دل ساده باز رم نکنی! ای دل ساده باز خر نشوی!

سینه ات را برای تقسیم رازهایش کسی نمی خواهد
پیش این مردم کمان ابرو مطمئن باش تا سپر نشوی

می توان ظرف بود و دریا بود، با وجود سکوت غوغا بود
با چنان هیبتی شنا کن که توی امواج نیز تر نشوی

ساده بودی خلاصه ات کردند، نذری کاسه کاسه ات کردند
مختصر دل ببند تا دیگر سهم دل های مختصر نشوی

گرچه فرمان حضرت حافظ سخت در چشم بنده محترم است
صرفه ای در بزرگ بودن نیست هان پسر! سعی کن پدر نشوی*

مهدی عابدی

۰ نظر ۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۶
هم قافیه با باران

می روم رفتن از این دیدار مشکل تر که نیست
دوری از وصلی حقارت بار مشکل تر که نیست

گیرم آتش زد مرا اندوه بی سامانی ام
سوختن از ساختن با عار مشکل تر که نیست

از چه می ترسانی ام؟! یک عمر تنها بوده ام
عزلت این بارم از هربار مشکل تر که نیست

نیست آسانتر ز چشمان تو مضمونی، که هست
هست در معنا از این اشعار مشکل تر؟ که نیست

کوه هم باشی اگر با صبــــر آبت می کنم
ترک تو از ترک این سیگار مشکل تر که نیست

مهدی عابدی

۱ نظر ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۰
هم قافیه با باران
تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم ، بس که زیبا می شوی گاهی

حضور گاه گاهت بازی خورشید بــا ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی

به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی

دلت پاک است اما بـا تمام سادگیهایت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی

تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست
تو هم مانند آدم زود اغوا می شوی گاهی

مهدی عابدی
۰ نظر ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۱
هم قافیه با باران

تماشایی تـرین تصویـــــر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم ، بس که زیبا می شوی گاهی

حضور گاه گاهت بازی خورشید بــا ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی

به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی

دلت پاک است امـــــــا بـا تمـــــام سادگیهایت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی

تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست
تـــو هـــــم مانند آدم زود اغوا می شوی گـاهی

 
مهدی عابدی

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۷
هم قافیه با باران

ای ناگهان‌تر از همه اتفاق‌ها

پایان خوب قصه تلخ فراق‌ها


یک‌جا به شوق آمدنت باز می‌شوند

درهای نیمه‌ باز تمام اتاق‌ها


یک لحظه بی‌حمایت تو ای ستون عشق

سر باز می‌کنند ترک‌های طاق‌ها


بی دستگیری‌ات به کجا راه می‌برم

در این مسیر پر شده از باتلاق‌ها


بازآ بهار من که به نوبت نشسته‌اند

در انتظار مرگ درختان، اجاق‌ها


ای وارث شکوه اساطیر! جلوه کن

تا کم شود ابهت پر طمطراق‌ها


 مهدی عابدی

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۵
هم قافیه با باران
من تب زده بیمار و....تو انگار نه انگار
لب تشنه ی دیدار و....تو انگار نه انگار

دور از تو شده سنگ صبور من دل تنگ...
یک گوشه ی دیوار و....توانگار نه انگار

از چشم تو افتاده ام و زیر عبورت
له میشوم این بار و....تو انگار نه انگار

دل تنگی و بی هم نفسی حال خرابی ست
روی دلم آوار و....توانگار نه انگار

من را به گناهی که نگاه تو در آن بود
بردند سر دار و...تو انگار نه انگار

جان می کنم و محو تماشایی و هر روز...
این حادثه تکرار و....تو انگار نه انگار

بی مرگ نشد لایق چشمان تو باشم
حالا شدم انگار و....تو انگار نه انگار

با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه...
من می شوم آزار و....تو انگار نه انگار

حسین عابدی
۷ نظر ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۳۱
هم قافیه با باران

بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست

وقتی که شاعر حرف دارد آخر دنیاست

شاعر بدون شعر یعنی لال! یعنی گنگ!

در چشم های گنگ اما حرف دل پیداست!

با شعر، حقِ انتخاب کمتری داری

آدم که شاعر می شود تنهاست یا ... تنهاست!

هر کس که شعری گفت بی تردید مجنون است

هر دختری را دوست می دارد بدان لیلاست

پروانه ها دور سرش یکریز می چرخند

از چشم آدم ها خُل است، از دید من شیداست

در وسعتش هر سینه داغ کوچکی دارد

دریا بدون ماهی قرمز چه بی معناست!

دنیا بدون شاعر دیوانه دنیا نیست

بی شعر، دنیا آرمانشهر فَلاطون هاست

من بی تو چون دنیای بی شاعر خطرناکم

من بی تو واویلاست دنیا بی تو واویلاست!

تو نیستی و آه پس این پیشگویی ها

بی خود نمی گفتند: فردا آخر دنیاست!

تو نیستی و پیش من فرقی نخواهد کرد

که آخر پاییز امروز است یا فرداست

یلدای آدم ها همیشه اول دی نیست

هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست


مهدی فرجی

۰ نظر ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۲:۴۴
هم قافیه با باران

زمین را عاشقت کردی، هوا را عاشقت کردی

و هر چه بود بین این دو تا را عاشقت کردی


گِلت وقتی که حاضر شد خدا لبخند زد، یعنی

ز بس زیبا شدی حتی خدا را عاشقت کردی


به خود می بالم از عشقت ولی همواره می پرسم :

چه در ما یافتی آیا که ما را عاشقت کردی؟ !


نه تنها من، نه تنها او، نه تنها شاعران، حتی

غزل را، بیت ها را، واژه ها را عاشقت کردی


سپس عشق تو از واژه به قلب ساز ناخن زد

و بعد از آن دور می فا س لا را عاشقت کردی


به وقت خواندنت بی اختیار از بغض لبریزم

تو حتی بغض را، حتی صدا را عاشقت کردی**


* مهدی عابدی

۰ نظر ۳۰ آبان ۹۳ ، ۰۰:۲۹
هم قافیه با باران

ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﻭﺡ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﻟﭽﺮﮐﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺑﮕﻮﯾﻢ: ﺍﯼ ﻣﺮﺩ!

ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ ، ﻭﻟﯽ

ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﮔﻨﺞ ﭘﻨﻬﺎﻧﻢ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺩﺍﺭﻡ

ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﺗﻮ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﺎﻫﺮﺑﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﺧﺎﺭ ﺭﻭﯾﺎﻧﺪﯼ ﻭ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ

ﻫﺮ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻟﺒﺖ ﮔﻠﭽﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﮔﺮﭼﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﭼﺎﺭﻩ ﯼ ﺯﺧﻢ

ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﺗﺴﮑﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﮐﻨﺪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻮﺭﻡ ﺭﺍ

ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺟﻤﻊ! ﺳﺮﻡ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ

 

ﻫﺮ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ " ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ " ﺭﺍ

ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ!

 

ﻣﻬﺪﯼ ﻋﺎﺑﺪﯼ

۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۶
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران