عمری کشیده نازِ نگاه تو را غزل
برخاسته به حرمت عشقت به پا غزل
این قاب ها برای نگاه تو کوچک اند
باید سرود عشق تو را در فراغزل
وقتی که درهوای تو دردو دوا یکی ست
هم درد من غزل شده و هم دوا غزل!
من قول داده بودم عزیزم که بعد از این
دیگر مزاحمت نشوم گرچه با غزل
من را ببخش - اگرچه مقصر نبوده ام-
پای تو را کشیده به این ماجرا غزل!
گفتند ابتدا تو غزل را سروده ای
اما سروده است گمانم تورا غزل
این بارهم نشد بشود شاعری کنم؛
از من چقدر فاصله افتاده تا غزل
تسلیم آیه آیه ی قرآن ِ چشم هات
در پیشگاه عشق تو ما هیچ... ما غزل!
رویا باقرى