هم‌قافیه با باران

۲ مطلب با موضوع «شاعران :: نادر صهبا ـ بنیامین دیلم کتولی» ثبت شده است

جز تو در آیینه اش مویی پریشانی نکرد
آنکه رو گرداند و اظهار پشیمانی نکرد

نیست قومی را پس از این لایق پیغمبری
هر که در پیش تو اسماعیل قربانی نکرد

آنچه چشمان تو با شعر معاصر می کند
ویس با دیوان فخرالدین گرگانی نکرد

با دلم زخم زبان های تو کاری کمتر از
خنجر افغانی و چاقوی زنجانی نکرد

آه بنیامین دل از این نا برادر ها ببر
یوسفت را جز حسد در چاه زندانی نکرد

آنچه را یک عمر می دیدیم خوشبختی نبود
زندگی چیزی به ما جز مرگ ارزانی نکرد

بی تو دیگر هد هدی حتی چنین بلقیس را
باز هم شایسته ی تخت سلیمانی نکرد

گاه کاخ آرزوهای مرا در هم شکست
آنچه چشمان تو با من کرد ویرانی نکرد .

بنیامین دیلم کتولی
۲ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۲
هم قافیه با باران
از حال ما نپرس که حالی نمانده است
دیگر برای عشق مجالی نمانده است

پامال شد به خاک تمام رسیده ها
بر شاخه هیچ میوه کالی نمانده است

هرگز ز کنج دنج قفس دل نمی کنم
اما نه چون دگر پر و بالی نمانده است

دریا و تنگ در نظر ماهیان یکیست
وقتی که هیچ آب زلالی نمانده است

سالک جزای شکوه ز جور و جفای عشق
دیگر تو را امید وصالی نمانده است

آهوی جسته از گذر دام هست و نیست
شیری که در کمند غزالی نمانده است

دل را اسیر کن ببر ای عقل چون دگر
در من توان جنگ و جدالی نمانده است

بس کن جدال فلسفه ی شرق و غرب را
دیگر برای خلق سوالی نمانده است

ما را جز این نمانده ملالی که تازگی
در اهل درد هیچ ملالی نمانده است

نادر صهبا
۰ نظر ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران