هم‌قافیه با باران

۳ مطلب با موضوع «شاعران :: هومن ذکایی _ محسن حنیفی» ثبت شده است

هر کس خماری می و صبا کشیده است
خود را به زیر سایه آقا کشیده است

دستی که بالهای مرا التیام داد
من را به طوف گنبد خضرا کشیده است

او مهربانتر از پدرم قبل خلقتم
شصت وسه سال زحمت من را کشیده است

ما قوم و خویش آل عبا در قیامتیم
آقا عبای خود به سر ما کشیده است

ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است
ما را دخیل چادر زهرا کشیده است

با گریه می رسد نسب ما به دخترش
او قطره را نواده ی دریا کشیده است

حالا کنار بستر او گریه می کنیم
با گریه های دختر او گریه میکنیم

فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت
دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت

رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو
با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت

همسایه ها به گریه من طعنه میزنند
همسایگی و رحم و مروت کنار رفت

دیگر کسی به خانه ما سر نمیزند
از خانواده ام سند اعتبار رفت

با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت
با رفتن تو حرمت ایل و تبار رفت

تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد
شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت

بعد از تو پهلویم چقدر تیر میکشد
با چشم و صورتم، کمرم تیر میکشد

 محسن حنیفی
۰ نظر ۱۰ آذر ۹۵ ، ۰۸:۵۸
هم قافیه با باران
او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت
با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت

او هم کریم بود و به هنگام بخششش
خورشید و ماه یا که ستاره به جیب داشت

آری تمام اهل مقاتل نوشته اند
دشمن هم از عنایت و لطفش نصیب داشت

مثل حسن حرم به مزارش وفا نکرد
دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت

بوی گلوله می دهد آن صحن ها ولی
روزی شبیه کرببلا عطر سیب داشت

دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت
وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت

او دست خاک زلف پریشان خود نداد
بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت

وقتی که زهر پا به روی سینه اش گذاشت
فرزند او به روی لب امن یجیب داشت

ابن الرضای سوم این خانواده هم
مرثیه ای شبیه به یابن الشبیب داشت

خاکی شده است صورت گلدسته های او
یعنی که میل روضه ی خدالتریب داشت

از روی نیزه ها سر او خورد بر زمین
این روضه سخت بود و فراز و نشیب داشت

محسن حنیفى
۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۰
هم قافیه با باران

دل سپرده ام من به روی تو

در دل من است آرزوی تو

وقت آینه باشدم اگر

می نشاندم رو به روی تو

جان جان جان از همه جهان

میکشد دلم پر به سوی تو

دل به دل ز تو تا تو آمدم

قبله گاه من خاک کوی تو

من که عاشقم مست و سرخوشم

جرعه می کشم از سبوی تو

گنج آرزو در دل منی

در دلم کنم جست و جوی تو

جان جان جان از همه جهان

میکشد دلم پر به سوی تو

 

هومن ذکایی

 

۳ نظر ۱۱ تیر ۹۴ ، ۲۱:۲۵
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران