هم‌قافیه با باران

۲ مطلب با موضوع «شاعران :: محمد صالح اعلا ـ ایرج میرزا» ثبت شده است

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغدیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
تا تقویت شود دل محنت کشیده را

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند
تا برکنندش از دل، خار خلیده را

القصه هرکس به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

آیا که غم‌گساری و اندُه‌بری نمود
لیلای داغدیدۀ محنت‌کشیده را

بعد از پسر دل پدر آماج تیغ شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را

ایرج میرزا

۰ نظر ۰۸ مهر ۹۶ ، ۱۵:۳۵
هم قافیه با باران
ﺗﻮ ﺷﺒﺴﺘﻮﻥ ﭼﺸﺎﺕ ﭘﺎﯼ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻠﮑﺖ ﻣﭻ ﻣﻬﺘﺎﺑﻮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ
ﺍﻭﻥ ﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮔﻠﻪ ﯼ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ

ﻣﻦ ﺷﺒﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﻭﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﯽ ﺩﻭﺯﻡ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺭﻋﺪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﮔﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﻣﯿﺴﻮﺯﻡ

ﺍﮔﻪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺷﺒﻮ ﺗﺎ ﺗﻬﺶ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﻢ
ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﺑﻪ ﺁﺑﻮ ﺁﺗﯿﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯽ ﺟﻮﺷﻢ

ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺗﻦ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺷﺒﻨﻢ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ
ﺍﮔﻪ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﻡ ﺟﻮﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ

ﺗﻮ ﺷﺒﺴﺘﻮﻥ ﭼﺸﺎﺕ ﭘﺎﯼ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻠﮑﺖ ﻣﭻ ﻣﻬﺘﺎﺑﻮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ
ﺍﻭﻥ ﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮔﻠﻪ ﯼ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ

ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﯾﺎﻏﯽ ﻗﺮﻕ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﺎﯾﯽ
ﻓﺎﺗﺢ ﻗﻠﻌﻪ ﺭﻭﯾﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﻓﺘﺢ ﻣﺎ ﻣﯿﺎﯾﯽ

محمد صالح اعلا
۱ نظر ۰۸ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۸
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران