من تب زده بیمار و....تو انگار نه انگار
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۳۱ ق.ظ
من تب زده بیمار و....تو انگار نه انگار
لب تشنه ی دیدار و....تو انگار نه انگار
دور از تو شده سنگ صبور من دل تنگ...
یک گوشه ی دیوار و....توانگار نه انگار
از چشم تو افتاده ام و زیر عبورت
له میشوم این بار و....تو انگار نه انگار
دل تنگی و بی هم نفسی حال خرابی ست
روی دلم آوار و....توانگار نه انگار
من را به گناهی که نگاه تو در آن بود
بردند سر دار و...تو انگار نه انگار
جان می کنم و محو تماشایی و هر روز...
این حادثه تکرار و....تو انگار نه انگار
بی مرگ نشد لایق چشمان تو باشم
حالا شدم انگار و....تو انگار نه انگار
با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه...
من می شوم آزار و....تو انگار نه انگار
حسین عابدی
لب تشنه ی دیدار و....تو انگار نه انگار
دور از تو شده سنگ صبور من دل تنگ...
یک گوشه ی دیوار و....توانگار نه انگار
از چشم تو افتاده ام و زیر عبورت
له میشوم این بار و....تو انگار نه انگار
دل تنگی و بی هم نفسی حال خرابی ست
روی دلم آوار و....توانگار نه انگار
من را به گناهی که نگاه تو در آن بود
بردند سر دار و...تو انگار نه انگار
جان می کنم و محو تماشایی و هر روز...
این حادثه تکرار و....تو انگار نه انگار
بی مرگ نشد لایق چشمان تو باشم
حالا شدم انگار و....تو انگار نه انگار
با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه...
من می شوم آزار و....تو انگار نه انگار
حسین عابدی
۹۳/۱۱/۰۳