صبر از زبان عجز، ثناخوان زینب است
عقل بسیط، واله و حیران زینب است
ایوب، صابر است و لیکن در این مقام
حیرت زده ز صبر فراوان زینب است
در قتلگاه، جسم برادر به روى دست
بگرفت، کاى خداى من، این جان زینب است
قربانى توست، بکن از کرم قبول
کارى چنین، به عهدۀ ایمان زینب است
در خطبهاش که کوفه از آن شد سکوت محض
گویى که ممکنات، به فرمان زینب است
برهم زنِ اساس جفاکارى یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
صغیر اصفهانی