از من مپرس صبرِ نمایان من کجاست،
خود دیده ای که چاک گریبان من کجاست!
با این دهان خون شده حال جواب نیست،
از مُشت او بپرس که دندان من کجاست!
ای دست بی نمک! که وبالی به گردنم!
از او سراغ کن که نمکدان من کجاست!
ای چشمِ تر! به نامه ی اشک روان بپرس،
_ از روی من _ که پس لب خندان من کجاست؟
زین رهزنانِ گردنه فرسا دلم گرفت
یارب! خروشِ قافله گردان من کجاست؟!
انگشترم، ولی به کفِ دیو رفته ام
یاران! نشان دهید سلیمان من کجاست؟
بیمار شد دلم ز غمِ بیشمارِ دهر
ساقی کجاست؟ شیشه ی درمان من کجاست؟
بهتر که سر به گوشه ی مستی فرو برم،
آن آستینِ گریه ی پنهان من کجاست؟
حسین جنتی