یا رب! دل آشنا به نگاه کسی مباد
دنباله گرد چشم سیاه کسی مباد
شوق انتظار دشمن و ناز آرزو گداز
کافر به خون نشستهی راه کسی مباد
چون غنچه در چمن دل من آب میخورد
بر دست گلفروش، نگاه کسی مباد
کارم خراب ز آمد و رفت نگاه اوست
جاسوس در میان سپاه کسی مباد
ما را کجاست حوصلهی روز بازخواست؟
بیطاقتی گواهِ گناه کسی مباد
لرزد دلم به خاک نشینان پای خم
دیوار نم کشیده،پناه کسی مباد
نگذاشت دانش! از تو اثر، آن نگاه گرم
در راه برق، مشت گیاه کسی مباد
دانش مشهدی
دنباله گرد چشم سیاه کسی مباد
شوق انتظار دشمن و ناز آرزو گداز
کافر به خون نشستهی راه کسی مباد
چون غنچه در چمن دل من آب میخورد
بر دست گلفروش، نگاه کسی مباد
کارم خراب ز آمد و رفت نگاه اوست
جاسوس در میان سپاه کسی مباد
ما را کجاست حوصلهی روز بازخواست؟
بیطاقتی گواهِ گناه کسی مباد
لرزد دلم به خاک نشینان پای خم
دیوار نم کشیده،پناه کسی مباد
نگذاشت دانش! از تو اثر، آن نگاه گرم
در راه برق، مشت گیاه کسی مباد
دانش مشهدی
۰ نظر
۰۲ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۲