هم‌قافیه با باران

۵ مطلب با موضوع «شاعران :: روزبه بمانی ـ سارا هوشمندی» ثبت شده است

رو به تو سُجده می کنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

روزبه بمانی
۰ نظر ۰۱ آذر ۹۶ ، ۲۱:۱۵
هم قافیه با باران
غربت یه دیواره بین تو و دستام
یک فاجعه س وقتی تنها تو رو می خوام

غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت
تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم
حتی من اینجا از همسایه می ترسم

غربت برای من مثل یه تعلیقه
یک راه طولانی روی لب تیغه

این حس آزادی اینجا نمی ارزه
زندون بی دیوار سلول بی مرزه

وقتی ازم دوری شب نقطه چین می شه
دیوار این خونه دیوار چین می شه

وقتی ازم دوری از زندگی سیرم
دنیا رو با قلبت اندازه می گیرم

روزبه بمانی
۰ نظر ۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۷:۵۱
هم قافیه با باران

شب از مهتاب سر میره، تمام ماه تو آبه
شبیه عکس یک رویاست، تو خوابیدی جهان خوابه

زمین دور تو می‌گرده، زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو، عجب عمقی به شب داده


تو خواب انگار طرحی از گل و مهتاب و لبخندی
شب از جایی شروع می‌شه که تو چشمات‌و می‌بندی

تو رو آغوش می‌گیرم تنم سرریز رویا شه
جهان قد یه لالایی توی آغوش من جا شه

تو رو آغوش می‌گیرم، هوا تاریک‌تر می‌شه
خدا از دست‌های تو به من نزدیک‌تر می‌شه

زمین دور تو می‌گرده، زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده

تمام خونه پر می‌شه از این تصویر رویایی
تماشا کن، تماشا کن چه بی‌رحمانه زیبایی

روزبه بمانی

۰ نظر ۱۵ آذر ۹۵ ، ۰۲:۰۸
هم قافیه با باران

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم
هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

روزبه بمانی

۰ نظر ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۰
هم قافیه با باران

قرار ما به رفتن بود نگو چی شد نمی دونم
خودم گفتم تمومش کن خودم میگم نمی تونم

نمی دونم کجا رفتم نمی دونم دلم چی شد
درست تو بدترین لحظه ببین کی عاشق کی شد

فقط حرفامو باور کن تقاص عشق تو کم نیست
بمون حوای من با من مگه عشق تو آدم نیست

تو خاکستر شدی با من دارم می میرم از این درد
بیا این خونه این کبریت تلافی کن ولی برگرد

من از آغاز این قصه ازت چیزی نفهمیدم
نمی دونم چرا حالا چرا اینجا تو رو دیدم

چقدر دیوونگی دارم تمام قلبم آشوبه
تو آرومی نمی دونی چقدر دیوونگی خوبه

تمام قصه بازی بود تموم شد هیچ رازی نیست
کسی که روبه روشی تو از اینجا مرد بازی نیست


روزبه بمانی

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۹
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران