هم‌قافیه با باران

۲۴ مطلب با موضوع «شاعران :: علیرضا آذر ـ میرزاده عشقی» ثبت شده است

...در تکاپوی بودنت بودم

زخمهای همیشه ام بودی

بت سنگین سنگ در هر دست

دشمن سخت شیشه ام بودی...

میروم نم نم و جهانم را

ساکت و سوت و کور خواهی کرد

لهجه ی کفشهات ملتهبند

بی شک از من عبور خواهی کرد...

در همین روزهای بارانی

یک نفر خیره خیره میمیرد

تو بدی کردی و کسی با عشق

از خودش انتقام میگیرد...


علیرضا آذر

۰ نظر ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۰
هم قافیه با باران

این ابرهای بی تعادل خسته کردند

یا سیل میبارند یا باران ندارند


گشتم تمام هفته ها و سالها را

تقویمها یک روز تابستان ندارند


مفتش، نگاهی که نمیبارد گران است

این پلک ها الماس آویزان ندارند


پای خودت،این جاده ها راه سقوط اند

تا انتها یک دور برگردان ندارند


گاهی دبستان ابتدای عقده سازی است

آوارهای کودکی جبران ندارند


سارای سال اولی بابا ندارد

بابای دیگر بچه ها هم نان ندارند


این رودهای مختصر خواهند خشکید

وقتی به دریایی شدن ایمان ندارند


علیرضا آذر

۰ نظر ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۰۱
هم قافیه با باران

پشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را

نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را


تا مبادا که تورا باز مبادا که تو را

پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را


دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو

برف و کولاک زده راه خراب است نرو


بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم

با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم


بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند

این شب وسوسه انگیز مرا می شکند


علیرضا آذر

۰ نظر ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۰۰
هم قافیه با باران

آتش بزن این قافیه‌ها سوختنی‌ست

این شعرِ پُر از یادِ تو آتش‌زدنی‌ست


حرفت همه جا هست چه باید بکنم

با این همه بن‌بست چه باید بکنم

من شاهدِ نابودیِ دنیای منم

باید بروم دست به کاری بزنم

من زیستنم قصه‌ی مردم شده است

یک "تو" وسط زندگی‌ام گم شده است

بعد از تو جهانِ دیگری ساخته‌ام

آتش به دهانِ خانه انداخته‌ام

بعد از تو خدا خانه‌نشینم نکند

دستانِ دعا بدتر از اینم نکند

من پای بدی‌های خودم می‌مانم

من پای بدی‌های تو هم می‌مانم


علیرضا آذر

۰ نظر ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۰
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران