گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار ، نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار ، نه
هرچه گویی “دوستت دارم” به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرارِ طوطیوار ، نه
تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار ، نه
دل فروشی می کنی گویا گمان کردی که باز
با غرورم می خرم آن را در این بازار ، نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار ، نه
گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه
می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم ولی انکار ، نه
سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو
می شوم دلگیر شاید نازنین ، بیزار ، نه
پریناز جهانگیر
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار ، نه
هرچه گویی “دوستت دارم” به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرارِ طوطیوار ، نه
تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار ، نه
دل فروشی می کنی گویا گمان کردی که باز
با غرورم می خرم آن را در این بازار ، نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار ، نه
گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه
می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم ولی انکار ، نه
سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو
می شوم دلگیر شاید نازنین ، بیزار ، نه
پریناز جهانگیر
۲ نظر
۲۸ دی ۹۴ ، ۰۰:۱۳