هم‌قافیه با باران

از حال ما نپرس که حالی نمانده است

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ب.ظ
از حال ما نپرس که حالی نمانده است
دیگر برای عشق مجالی نمانده است

پامال شد به خاک تمام رسیده ها
بر شاخه هیچ میوه کالی نمانده است

هرگز ز کنج دنج قفس دل نمی کنم
اما نه چون دگر پر و بالی نمانده است

دریا و تنگ در نظر ماهیان یکیست
وقتی که هیچ آب زلالی نمانده است

سالک جزای شکوه ز جور و جفای عشق
دیگر تو را امید وصالی نمانده است

آهوی جسته از گذر دام هست و نیست
شیری که در کمند غزالی نمانده است

دل را اسیر کن ببر ای عقل چون دگر
در من توان جنگ و جدالی نمانده است

بس کن جدال فلسفه ی شرق و غرب را
دیگر برای خلق سوالی نمانده است

ما را جز این نمانده ملالی که تازگی
در اهل درد هیچ ملالی نمانده است

نادر صهبا
۹۴/۰۹/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران