با شهد لب از زهر، عسل ساختی از من
یک پنجره ی رو به غزل ساختی از من
یک دشت گل سرخ شدی در من و آنوقت
اندازه ی یک دشت، بغل ساختی از من
اینجا به شباهت به تو مشهورم و سِحرت
این بود که از خویش بدل ساختی از من
هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است آه
یک شهر لب خط گسل ساختی از من
من مقبره ی بی کسی افتاده در این خاک
تو آمدی و تاج محل ساختی از من
ایمان محمدآبادی
۰ نظر
۲۵ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۷