هم‌قافیه با باران

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فردا برای آمدنت دیر است» ثبت شده است

نفرین شده این چشم ، که در راه بماند
این نای غزلساز ، پر از آه بماند

نفرین شده این دست قنوتش نشود سبز
بر عرش نیاویزد و کوتاه بماند

نفرین شده گویا دل من تا به قیامت
یوسف شود و در تنم این چاه بماند

نفرین شده اشکم که نشوید غم دل را
آتش شود و در دل گمراه بماند

نفرین شده ام یا که قضا و قدرست این؟
بگذار حساب من و الله بماند

افسوس که این جمعه هم از دست دعا رفت
صد ندبۀ جانسوز سحرگاه بماند ... !

مریم عربلو
۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۲
هم قافیه با باران
تشنه را عطش نمی کشد، فکر آب می کشد مرا
جمعه‌های سرد و بی‌طلوع، این سراب می کشد مرا

بس که ندبه خوانده نای من، صبح خسته از صدای من
بس که چشم باز مانده‌ام، حرف خواب می‌کشد مرا

عاشقیّ قطره‌ای چو من، آن هم عشقِ روی مهر و ماه
من کجا و عشق او کجا، افتاب می کشد مرا

هرناه و هر خطای من، ثبت شد میان یک کتاب
چون شنیده‌ام که خوانده‌ای، این کتاب می‌کشد مرا

هر قنوت و هر دعای عهد، خالصانه محض روی تو
گوئیا حساب کرده‌ای! این حساب می‌کشد مرا

وعده‌های داده‌ی تو را، جمعه جمعه ثبت کرده‌ام
از ثواب منتظر نگو! این ثواب می‌کشد مرا

مریم عربلو
۰ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۱۵
هم قافیه با باران
رازِ مگوی دل هر خُم تویی
بر لب حق شعر و تبسم تویی

فصل به جا مانده‌ی ننوشته‌ای
مثنوی دفتر هفتم تویی

درد دلم با تو غزل می‌شود
صورت زیبای تکلم تویی

همچو خدا بس که تو پیداتری
گمشده‌ی دیده‌ی مردم تویی

با تو غریبی به رضا کی رسد
فصل غریبانه هشتم تویی

ندبه به ندبه دل من گمشده
تا به لب جمعه ترنّم تویی

مریم عربلو
۱ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۷
هم قافیه با باران
بگو به جمعه نیاید اگر نمی‌آیی
عزیز من گل باغِ غریبِ تنهایی

تمام هفته به دنبال جمعه می‌گردم
تمام هفته‌ی من شام تخل یلدایی

تورا من از نَفَسِ پاک غنچه بوییدم
تو بهترین گل باغی تو چشم صحرایی

به جای پای تو سوگند، مانده‌ام در راه
بیا که غرق گناهم،‌ تو خضر دریایی

دلم ز ندبه شکسته ز گریه بیزارم
نمی‌رسد به اجابت دعای شیدایی

ببین که نذر تو کردم که روز دیدارت
اذان عشق بگویم به سبک لیلایی

مریم عربلو
۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۸
هم قافیه با باران
چه عطر و بوی خوشی! این حضور یعنی تو
صدای بانگ اذان و سرور، یعنی تو

حضور سبز ملائک ز خاک تا افلاک
و هر کجا که رسد عطر و نور، یعنی تو

همان که کعبه شود از اذان او آباد
طنین بانگ خدا در ظهور، یعنی تو

به خلقت تو خدا بر خود آفرین گفته
تو افتخار خدایی، غرور، یعنی تو

تویی شریک مبین و تمامی تورات
کتاب روح خدا و زبور، یعنی تو

هزار جمعه دلت را شکسته‌ایم اما
بزرگوار و کریم و صبور، یعنی تو

مریم عربلو
۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۲
هم قافیه با باران
تو آبروی تباری، نرفته‌ای که بیایی
تو چهار فصل بهاری، نرفته‌ای که بیایی

که گفته غایبی آخر، حضور روشن مهری
تو آفتاب دیاری، نرفته‌ای که بیایی

تو وعده داده‌ای آخر، نمی‌روی ز دل ما
خدای قول و قراری، نرفته‌ای که بیایی

کنار کعبه میاید، همیشه بانگ اذانت
مؤذّن دل یاری، نرفته‌ای که بیایی

که گفته جمعه میایی، که دیده‌ام همه روزت
تو در میان و کناری، نرفته‌ای که بیایی

مریم عربلو
۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۰۴:۱۷
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران