هم‌قافیه با باران

۴ مطلب با موضوع «شاعران :: امیر توانا ـ محمد امین زاده ـ‌ سها حیدری» ثبت شده است

می رسد از دوستان هر سال صدها یادگار 

عشق بی سامان ، دلِ پر درد ، جانی پر غبار 


مثل سیر و سرکه می جوشد دلم از بعد تو 

شهر غرق سبزه و سنبل ، دل من بی قرار ... 


سکه ام افتاده از ارزش در این بازار و من 

مثل ماهی های قرمز سهمِ تنگم هر بهار!


کاش آدم سیب را پس می زد از دستان عشق

تا گذار ما نمی افتاد کوی انتظار ... 


کوله بار خسته اش را بر زمین انداخت شعر 

هفت سین را شاعر بی عید می خواهد چه کار؟! 


سها حیدری
۱ نظر ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۸
هم قافیه با باران

ﺭﻗﺺ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻋﺠﯿﻦ ﺑﺎ ﺩﻑ ﻭ ﺳﺮﻧﺎ ﺑﺸﻮﺩ

ﺑﺎﺩﻩ ﺧــﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺑـــﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻬﯿﺎ ﺑﺸﻮﺩ


ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺧﺘﺮﮐﺎﻥ ﺳﯿﺐ ﺑﺮﯾﺰﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﻮﺽ

ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﻫﻤـﻪ ﺟــﺎ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺮﭘﺎ ﺑﺸﻮﺩ


ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻏﺰﻝ ﻧﯿﻤﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ

ﺩﺍﻣﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺘﮑﺎﻥ ﻗﺎﻓﯿــــﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﺸﻮﺩ


ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺮ ﮐﻦ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺩ

ﺳﺮ ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﻣـــﻮﯼ ﺗـــﻮ ﺩﻋـــﻮﺍ ﺑﺸﻮﺩ


ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺍﮔﺮ

ﺭﺍﺯ ﺳﮑﺮ ﺁﻭﺭ ﭼﺸﻤـــﺎﻥ ﺗـــﻮ ﺍﻓﺸﺎ ﺑﺸﻮﺩ


ﺑﻠﺦ ﺗﺎ ﻗﻮﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﭘﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﻗﺪﺭ ﯾﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺍﮔـــﺮ ﻭﺍ ﺑﺸﻮﺩ


ﺣﯿﻒ ! ﯾﮏ ﮐـــﻮﻩ ﻣﺬﺍﺑﯽ ﻭ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ

ﻋﺸﻮﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺑﺸﻮﺩ


 ﺍﻣﯿﺮ ﺗﻮﺍﻧﺎ

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۰
هم قافیه با باران

تویی که در نفست می‌وزد شمیم بهار

بیا به کوچه ما، عطر نرگسانه بیار


تو جاودانه‌‌تر از حس آفتاب و درخت

تو عاشقانه‌تر از شوق آب و شالیزار


برای از تو سرودن بهانه لازم نیست

حکایت نفس است و حلاوت تکرار


چه عطری از تو در آفاق من پراکنده ست

که شعر، مست شده، واژه را نمانده قرار


چقدر شعر من از واژه "تو" لبریز است

چقدر ذوق من از انتظار تو سرشار


چقدر بی تو نفس می‌کشم؛ دریغ از من

چقدر خسته ام از این هوای تیره و تار


چه می‌شود که بیایی؟، چقدر رویایی است

در این سیاه زمستان، طلوع صبح بهار


محمد امین زاده

۰ نظر ۳۰ آبان ۹۳ ، ۰۰:۴۷
هم قافیه با باران

رقص باید که عجین با دف و سرنا بشود

باده خــوب است بـــه اندازه مهیا بشود


داده ام دخترکان سیب بریزند به حوض

گفته ام تا همـه جــا هلهله برپا بشود


شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند

دامنت را بتکان قافیــــه پیدا بشود


روسری سر کن و نگذار میان من و باد

سر آشفتگی مـــوی تـــو دعـــوا بشود


هیچکس راهی میخانه نخواهد شد اگر

راز سکر آور چشمـــان تـــو افشا بشود


بلخ تا قونیه از چلچله پر خواهد شد

قدر یک ثانیه آغوشت اگـــر وا بشود


حیف ! یک کـــوه مذابی و کماکان باید

عشوه هایت فقط از دور تماشا بشود


امیر توانا

۰ نظر ۰۴ مهر ۹۳ ، ۲۱:۳۲
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران