هم‌قافیه با باران

۴۵ مطلب با موضوع «شاعران :: زهرا بشری موحد ـ علی صفری» ثبت شده است

هر کس که تو را دید اسیر گره ها شد

تصویر غم انگیزترین پرتره ها شد

وقتی که رعیّت بشود عاشق خاتون

یعنی گره ای کور مزیدِ گره ها شد 

گفتند فقط خط بکشم دور تو بانو

عشق من و تو بسته ترین دایره ها شد

تا نوبت ما شد همه فکر طبقاتند

آسیب شناسی سخن کنگره ها شد

" شهزاده زرین کمرم " خواب حرام است !!

جایی که سرودت هوس حنجره ها شد

پایان شب ما شد و خورشید نتابید

امّید گرفتار غم پنجره ها شد

ابری شده شاعر...

تک و تنها...

نمِ باران...

بارانی من خون جگر خاطره ها شد...


علی صفری

۰ نظر ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۰۰
هم قافیه با باران

می آید از کوه حرا پایین

کام جهان را می کند شیرین

« قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ »1! مسلمانان! 

گل داده باغ سوره ی یاسین

در موسمش پیوند خواهد خورد

دست ربیع و دست فروردین

 گلهای باغ او نمی ترسند

از بادهای هرزه ی دیرین

شد «مختلف ، الوانها »2 ؛ اما 

« یُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِد »4 ای گلچین! 

نفرین و لعنی هم اگر باشد

برآنکه آفت زد به ما، نفرین!

این باغ ، باغ وحدت و مهر است 

ای گل کنار باغبان بنشین! 

بنشین و بذر دوستی بنشان 

«چیزی به جز حب است آیا دین؟ » 4 

«المومنون اخوةٌ»5، آری! 

این است اسلام محمد(ص) ، این!

گل می دهد یک جمعه باغ ما 

در مسجد الاقصی ، بگو آمین !


زهرا بشری موحد


 1- برگرفته از سوره مبارکه یس / آیه 26

2- برگرفته از سوره مبارکه فاطر / آیه 27 – جمله «مختلفٌ الوانها» در آیاتی دیگر از قرآن کریم نیز ذکر شده است .

3- برگرفته از سوره ی مبارکه رعد / آیه 4

4- امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هل الدین الا الحب؟ » آیا دین، چیزى جز دوستى و محبت است؟ میزان الحکمه، ج 2، ص 944- این حدیث با عبارتی مشابه از رسول گرامی اسلام نیز نقل شده است .

5-برگرفته از سوره مبارکه حجرات / آیه 10

۰ نظر ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۱:۴۶
هم قافیه با باران

تهران شده بازیچه موهـــــــــای بلندت

یک شهر نشستند تماشــــــا بکنندت


مجموعه شعری که خدا شاعر آن است

تضمین شده در باغچه ها بند به بندت


با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است

این مرتبه هم قنـــــد فریمان گله مندت


بازار گل شهــــر محــــلات به هم ریخت

وقتی گذر قافیــــــــــه افتاد به خنده ت


دین و دل من ، چشم و لبت ، موی تو… تسلیم !

کافـــــر شده ام در جدل چشم به چندت


با درد دیابت که کنـــــــار آمده ام کاش

یک شب برسد جان بدهم با لب قندت


چندیست مهندس شده این شاعر بی چیز

شاید بپسندد پـــــدر سخت پسندت


علی صفری

۰ نظر ۲۳ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۷
هم قافیه با باران

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی

بشنود یک نفر از نامزدش دل برده


مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی

که به پرونده ی جرم پسرش برخورده


خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق

که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است


خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم

دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است


مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند

زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است


خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه

که کسی غیر پرستار سراغش نرود


خسته ام بیشتر از پیر زنی تنها که

عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود


خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید

غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است


علی صفری

۰ نظر ۱۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۵۴
هم قافیه با باران

تا زنده ایم مجلس روضه پناه ماست

آب و هوای عشق، همین اشک و آه ماست

غرق غمیم و عاشق ماه محرمیم

ای تشنه کام! ماه عزای تو ماه ماست

روی کتیبه نام «محبان فاطمه» است

این پرچم کبود تمام گواه ماست

مارو سپیدِ خادمی ِ هیات توایم

روشن ترین لباس، لباس سیاه ماست

حر نیستیم اگر ولی از حر شنیده ایم

لطف حسین بیشتر از اشتباه ماست

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

اما ملال نیست! عطش خیمه گاه ماست 

تا آخرین نفس به ولای تو زنده ایم

عطر هزار لاله میان سپاه ماست

هرصبح ِ جمعه ناحیه ها ندبه می کنند:

می آید آنکه منتقم و دادخواه ماست 


زهرا بشری موحد

۰ نظر ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۷
هم قافیه با باران
هم قافیه با باران