آبی چشمان من ابری ست ، بارانیش کن
يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۰۸ ق.ظ
آبی چشمان من ابری ست ، بارانیش کن
مثل یک دریای بی آرام ، طوفانیش کن
عشق من بی تو دلم پوسید در مرداب شهر
با جنون نا به هنگامی بیابانیش کن
خلوت من دیرگاهی مانده بی تو سوت و کور
محفل اشکی بیارای و چراغانیش کن
طبع من خفته ست در فصلی که فصل رویش ست
خوب من ! بیدار از خواب زمستانیش کن
در دلم شور دوبیتی های "بابا" مانده است
با قلندر مشربی مشتاق عریانیش کن
تا مسلمانی فرا رویم هزاران مرحله ست
نفس کافر کیش من گبر ست ، نصرانیش کن
تا خدایی یک قدم مانده ست ابراهیم من!
سدّ راه توست اسماعیل ، قربانیش کن
گرچه در سودای سامانی سر "پروانه" نیست
قطره تا دریا شود "عمّان سامانیش" کن
محمدعلی مجاهدی
۹۶/۱۰/۰۳