هم‌قافیه با باران

آتشی بودم و سوزاندم و بر باد شدم

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۵ ب.ظ

آتشی بودم و سوزاندم و بر باد شدم
تیشه گردیدم و تاج سر فرهاد شدم

ناله‌ها زیر لبانم شده زندانی شرم
ترسم آن روز کشم آه که فریاد شدم

سینه‌ام گشته بهشتی ز گل وحشی عشق
ای خداوند به خشم آی که شداد شدم

من همان صید ضعیفم که به دام افکندی
ناز من بود و نیاز تو که صیاد شدم

باز طوفان می از مهلکه‌ام برد برون
در خرابات شدم معتکف ، آباد شدم

از رقیبان نهراسم که غروری سر و پا
طعنه بیهوده مزن من دگر استاد شدم

دردم این بود غزالم غزلی می‌خواهد
غزلی ساختم از درد و غم آزاد شدم


نصرت رحمانی

۹۴/۰۴/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۳ حسین شادمهر
بر مادر منتظر نوید آوردند
آلاله‌ی سرخ را سپید آوردند
در شهر هوای عشق جاری شده است
از جبهه عاشقی شهید اوردند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران