آخر، آب و گِلش کنار نیامد
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ب.ظ
آخر، آب و گِلش کنار نیامد
دریا با ساحلش کنار نیامد
برکه دلشرا فروخت اما دریا
با ماهِکاملش کنار نیامد
باز به خاکآرمید هرچه که رویید
مزرعه با حاصلش کنار نیامد
از تو شکایتکنم که خلقبگویند
بیسر وپا با دلش کنار نیامد؟
اشکمو آتش، خوشا کسی که اگر سوخت
سوخت و با مشکلش کنار نیامد
فاضل نظری
۹۵/۰۱/۲۴