هم‌قافیه با باران

آرزو کردی که روزی عاشقت عاقل شود

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۱۷ ب.ظ

آرزو کردی که روزی عاشقت عاقل شود
چارده شب صرف شد دیوانگی کامل شود

ماه می خواهد به رویت گاه تشبیهش کنند
گاه می خواهد به سوی ابرویت مایل شود

کفر می گویم ولی جا داشت با چشمان تو
آیه ی تغییر قبله ناگهان نازل شود

لکه خونی در حصار سینه گاهی می تپید
عشق تو نگذاشت این بیچاره روزی دل شود

قلعه ای از ماسه بود این دل که آبش برد و رفت
سرنوشتش بود پابند لب ساحل شود

از همان اول اسیر موج و گردابم هنوز
کار ما آسان نبود اول سپس مشکل شود

حس من در های و هوی شهر می دانی چه بود؟
کودکی باشی که در بازار دستت ول شود

کاش در آواز های خلوت دلتنگی اش
سهم ناچیزی برای شعر من قائل شود

آرش شفاعی

۹۷/۰۱/۰۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران