آسمان تا به زمین نم نم ِ یکریز آمد
سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ق.ظ
آسمان تا به زمین نم نم ِ یکریز آمد
عطرِ کاه و گِل و بارانِ دل انگیز آمد
کوچه باغِ غزل آراسته با خش خشِ برگ
یک نفر از سفری خاطره آمیز آمد
گُُل طلا، شاخه طلا، برگ طلا، بوسه طلا
باد با دامنِ چین چینِ طلاریز آمد
رفت شهریورِ دم کرده یِ طهرانِ قدیم
تا نسیمی خنک از جانبِ تبریز آمد
باز شد پنجره و باد ورق زد گُل را
هفتمین برگه یِ تقویم سرِ میز آمد
ساعتِ صفر شد و "مهر"ِ دلآشوب رسید
هرچه جز عشق در این دایره، ناچیز آمد
تا برقصد دل و جان، رقص کنان شعله کشید
نفسِ گرمِ اجاقی که شررخیز آمد
چایی و تخت و حیاط و غزل آماده یِ اوست
باز کن در که به دیدارِ تو "پاییز" آمد
شهراد میدرى
عطرِ کاه و گِل و بارانِ دل انگیز آمد
کوچه باغِ غزل آراسته با خش خشِ برگ
یک نفر از سفری خاطره آمیز آمد
گُُل طلا، شاخه طلا، برگ طلا، بوسه طلا
باد با دامنِ چین چینِ طلاریز آمد
رفت شهریورِ دم کرده یِ طهرانِ قدیم
تا نسیمی خنک از جانبِ تبریز آمد
باز شد پنجره و باد ورق زد گُل را
هفتمین برگه یِ تقویم سرِ میز آمد
ساعتِ صفر شد و "مهر"ِ دلآشوب رسید
هرچه جز عشق در این دایره، ناچیز آمد
تا برقصد دل و جان، رقص کنان شعله کشید
نفسِ گرمِ اجاقی که شررخیز آمد
چایی و تخت و حیاط و غزل آماده یِ اوست
باز کن در که به دیدارِ تو "پاییز" آمد
شهراد میدرى
۹۵/۰۷/۰۶