آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود
قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود
سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت
ملک عاشق ها هزاران سال سلطانی نداشت
تا نوشت آیات هجرت را برایش سرنوشت
آمد و خاک خراسان قسمتی شد از بهشت
بعد از آن هر قلب غمگین، کنج گوهرشاد بود
قبلهی دلهای خسته، پنجره فولاد بود
چشم وا کن کور مادر زاد! گنبد را ببین
نور صحن عالم آل محمد(ص) را ببین
چشم وا کن پارهای از پیکر پیغمبر است
یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا
سینهی نقاره با آهنگ میگوید رضا
عشق میگوید رضا و نور میگوید رضا
مشهد از نزدیک و قم از دور میگوید رضا
آب سقاخانهی تو، خونِ غیرت میشود
آهوی تو، شیر میدان شهادت میشود
آمدیم این بار از دست تو، ای مولای عشق!
مثل یارانت بگیریم اذن میدان دمشق
ای شهید عشق! لب تر کن، تو از روی کَرَم
نام ما را هم ببر، بین شهیدان حرم
قاسم صرافان