آغاز کن مرا که به پایان رسیده ام
شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۱ ب.ظ
آغاز کن مرا که به پایان رسیده ام
آری همان همیشه ی ویران-رسیده ام
تردید مقصدِ دلِ دیوانه ام نبود
حالا یقین بدان که به ایمان رسیده ام
خیلی مسیرِ راهِ به سوی تو سخت بود
آنقدر که به کندنِ صد جان رسیده ام
از آب و خاک و باد و عطش در گذشته ام
با آتشِ دلم به گلستان رسیده ام
عمری به چاهِ خویش، گرفتارِ حصر و نیش
در صحنِ کهنه ی تو به کنعان رسیده ام
هر چند کال و نارَسَم اما اگر رِسَم...
... تا اولین نگاه... فراوان رسیده ام
تو هشتمین حضورِ خدایی در این غیاب
من آخرین غروبِ خراسان-رسیده ام
مصطفی عمانیان
۹۵/۰۳/۱۵