آمدم تا که مرا بنده نابم بکنی
جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ب.ظ
آمـدم تا کـه مـرا بـنــده ی نابــم بـکنـی
چـو مــریدان علی رو به صــوابم بکنی
هر زمانی که زِ این میکده ها دور شدم
راضی ام گر تو مرا خانه خرابم بکنی
بعدِ عمری همه دم بر سر و بر سینه زدن
مـیشود نـوکــرِ دیوانه خطابم بکنی؟
به خدا می رود این بی سر و پا تا به خدا
درِ این خانه اگر جمله ترابـم بکنی
عاقلان را نبود بر درتان فیضِ حضور
کـاش ای کـاش که دیـوانـه حسـابـم بکنی
سیروس بداغی
۹۴/۱۱/۱۶