آمدهام که سر نهم ، عشقِ تو را به سر برم
شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۳ ب.ظ
آمدهام که سر نهم ، عشقِ تو را به سر برم
ور تو بگوئیم که نی ، نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان ، از همه دیده ها نهان
تا سوی جان و دیدگان ، مشعلهٔ نظر برم
آمدهام که ره زنم ، بر سرِ گنجِ شه زنم
آمدهام که زر برم ، زر نبرم خبر برم
گر شکند دلِ مرا ، جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد ، من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر ، من به کجا نظر کنم ؟
اوست گرفته شهرِ دل ، من به کجا سفر کنم ؟
آن که ز زخمِ تیرِ او ، کوه شکاف میخورد
پیشِ گشاد تیر او ، وای اگر سپر برم
در هوسِ خیال او همچو خیال گشتهام
وز سرِ رشکِ نام او ، نام رخ قمر برم
این غزلم جوابِ آن باده که داشت پیش من
گفت : بخور، نمیخوری ، پیش کَسِ دگر برم
مولانا
۹۵/۰۴/۱۲