هم‌قافیه با باران

آمدی تا دل و دین را همه یکجا ببری

سه شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ب.ظ
آمدی تا دل و دین را همه یکجا ببری
تُرک تازی کنی و عقل به یغما ببری

هر مسلمان که به سجاده تعظیم و دعاست
رهزنی کرده و دل سوی چلیپا ببری

خال هندو بنمایی و به صد ناز و ادا
یک شبه ملک سمرقند و بخارا ببری

آمدی تا که به چین و شکن زلف سیه
آب رو از شب طولانی یلدا ببری

هرزبانی سخن از حُسن تو می گویدو بس
گوی سبقت به گمانم که زلیلا ببری

این عجب نیست که با شور زلیخایی خویش
یوسف از تخت به زیر آری و رسوا ببری

چشمه ی آب حیاتی و گهی همچو سراب
آمدی تا که مرا تشنه به صحرا ببری

چون شکارم که  به کام تو خریدار بلاست
خواهم این یونس دلخسته به دریا ببری

ای که با سنگ غمت شیشه ی احساس شکست
کاش می شد که مرا بهر مداوا ببری

مرتضی برخورداری
۹۵/۰۳/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران