هم‌قافیه با باران

آن روزها که شرط بقا قیل و قال بود

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ب.ظ

آن روزها که شرط بقا قیل و قال بود
عاشق ترین پرنده ی سرش زیر بال بود

«حافظ ! دوام وصل میسر نمی شود»
سرگرمی پرنده ی بدبخت فال بود

یک مرد در میان آیینه سال ها
با یک نفر شبیه خودش در جدال بود

تدبیر چیست ؟ راه کدام است ، دوست کیست
این حرف ها  همیشه  برایش  سوال  بود

از  میوه ی  درخت  اساطیری  پدر
سیبی رسیده بود به دستش که کال بود

از ما زبان توبه گشودن بعید نیست
از او مرا ببخش شنیدن محال بود

در پاسخ نشان رفیقت کجاست ؟ گفت
حرفی نمی زنم بنویسید لال بود

بر سنگ قبر او بنویسید جای اسم
این مرد ، روی گردن دنیا وبال بود

محمد سلمانی

۹۵/۰۳/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران