هم‌قافیه با باران

آن شب که مست بودیم از جام تلخکامی

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۲ ب.ظ

آن شب که مست بودیم از جام تلخکامی

ما را گرفت باهم نیروی انتظامی 


بااحترام کامل با عزت فراوان

مارا کشان کشان برد ستوان یکم غلامی


تحویل بند یک داد، بند خلافکاران

با هم سلام کردیم با اردشیر و کامی


عزت پلنگ آن ور اصغر سه کله این ور

آن شب شدیم هم بند با جانیان مامی


عزت پلنگ سر داد آوازی از"یساری"

اصغر سه کله هم خواند تصنیفی از "قوامی"


یک آش و لاش پرسید از نام و از نشانم

گفتم که من سعیدم، فامیل من امامی!


نام و نشانی ام را وقتی ز من شنیدند

از ترس زرد کردند آن جانیان نامی


عزت پلنگ و اصغر،آن قاتلان اکبر

بر پای من فتادند چون بردگان شامی 


هم شرمسار گشتند از کارشان به کلی

هم اعتراف کردند بر جرمشان تمامی


فردا به جای شیشه جستند در لباسم

ده بیت از سنایی، شش بیت از نظامی!


سعید بیابانکی

۹۳/۱۲/۲۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران