آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۷ ق.ظ
آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من، که دل خلق جهانی دارد
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چون او سرو روانی دارد
کافران از بت بیجان چه تمتع دارند؟
باری آن بت بپرستند که جانی دارد
ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد
علت آن است که «وقتی سخنی میگوید»
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد
حجت آن است که «وقتی کمری میبندد»
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد
ای که گفتی مرو اندر پی خونخوارهی خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
سعدیا! کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد
سعدی
۹۵/۰۵/۲۳