آن قدر باخودم حرف می زنم که سرخودم را می خورم
يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۵ ب.ظ
آن قدر باخودم حرف می زنم
که سرخودم را می خورم
تبدیل می شوم
به زنی سرخورده
که تمام آدم ها از کنارش می گریزند
باورکن
من هم آن قدر رویاهای رنگی کشیده بودم
که مداد مشکی ام
هرگز تراشیده نشد
من هم یک زنم
باوحشتی از هردست
که برای نوازش
کشیدم و کشیده ای شد
سربه لاک برده و
ازتمام دنیا
رویم را برگردانده ام
منیره حسینی
۹۵/۰۸/۰۹