آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود
کارم ز دست عشق به مردن کشید دل
از کار خود هنوز پشیمان نمیشود
یک شب نمیشود که ز غم دست یاربم
با جیب صبح دست و گریبان نمیشود
حیران آن جمال نه تنها منم که عقل
حیران آنکسی است که حیران نمیشود
ای گریه میل در نظرم کش به اشک گرم
کز دست دیده کار من آسان نمیشود
گفتی که گنج عشق نهان دار و عیش کن
گنجی است عشق یار که پنهان نمیشود
آن آتشی که در دل اهلی ز لعل اوست
تسکین به آب چشمه ی حیوان نمیشود
اهلی شیرازی
۹۵/۰۳/۱۱