هم‌قافیه با باران

آن کس که آفریده نگاهت خمار بود

شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ

آن کس که آفریده نگاهت خمار بود

در خلق و آفرینش دل بی قرار بود

 

لب را که می سرشت خجالت کشیده بود

سرخی صورتش همه جا آشکار بود

 

ابرو که می کشید مدادش شکسته بود

گیسو که می برید هوا تار تار بود

 

گرمای هر دو دست تو را جاودانه ساخت

آرامشی که تا به ابد ماندگار بود

 

روزی که در میان تنت روح می دمید

آبی تر آسمان و زمین بی غبار بود

 

تا کهکشان به یمن وجود تو چرخ خورد

بازار ماه و مشتری ات برقرار بود

 

یادم نمی رود که بهار از تو آمده

وقتی که آمدی تو به دنیا بهار بود


حسین جنت مکان

۹۴/۰۳/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران