آن که باشد که تو را بیند و عاشق نشود ؟
جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ق.ظ
آن که باشد که تو را بیند و عاشق نشود ؟
یا به عشق تو ، مجرد ز علایق نشود ؟
با تو دارم ز ازل سابقهی عشق ، ولی
کار بخت است و عنایت به سوابق نشود !
در سرم هست که خاک کف پای تو شوم
من بر اینم ، مگرم بخت موافق نشود
شعلهی آتش دل ، سر به فلک باز نهاد
دارم امّید که دودش به تو لاحِق نشود
میکند دستدرازی سر زلفت ، مگذار
تا به رغم دل من با تو مُعانِق نشود !
هر که این صورت و اخلاق و معانی دارد ،
که تو داری ، ز چه محبوب خلایق نشود ؟
شب به یاد تو کنم زنده ، گواهم صبح است
روشن این قول به بیشاهدِ صادق نشود
کار کن کار ، که کار تو میسر سلمان !
به عبارات خوش و نکتهی رایِق نشود
سلمان ساوجی
۹۵/۱۲/۲۰