آن که پامال جفا کرد چو خاکِ راهم
يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ب.ظ
آن که پامال جفا کرد چو خاکِ راهم
خاک می بوسم و عذر قدمش میخواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم، حاشا!
بنده ی معتقد و چاکر دولتخواهم
بستهام در خم گیسوى تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره ی خاکم و در کوى توام جاى خوش است
ترسم اى دوست که بادى ببرد ناگاهم...
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
صوفى صومعه ی عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
با من راه نشین خیز و سوى میکده آى
تا در آن حلقه ببینى که چه صاحب جاهم
مست بگذشتى و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم...
حافظ
خاک می بوسم و عذر قدمش میخواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم، حاشا!
بنده ی معتقد و چاکر دولتخواهم
بستهام در خم گیسوى تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره ی خاکم و در کوى توام جاى خوش است
ترسم اى دوست که بادى ببرد ناگاهم...
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
صوفى صومعه ی عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
با من راه نشین خیز و سوى میکده آى
تا در آن حلقه ببینى که چه صاحب جاهم
مست بگذشتى و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم...
حافظ
۹۶/۰۷/۲۳