هم‌قافیه با باران

آی من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۳۲ ق.ظ

آی من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم

نه از شیر و پلنگ، از این همه روباه می ترسم

مرا از جنگ رو در روی درمیدان گریزی نیست

 ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم

 من از صد دشمن دانای لا مذهب نمی ترسم

 ولی از زاهد بی عقل ناآگاه می ترسم

 پی گم گشته ام در چاه نادانی نمی گردم

 اصولأ من نمی دانم چرا از چاه می ترسم

 اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید، اما

 نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم

 من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم

 من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم

 من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی

 اگر افتد به دست آدم خود خواه می ترسم

 مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست

 من از قداره بندان مرید شاه می ترسم

 نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان، اما

 ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم

 چو " کیوان " بر مدار خویش می گردم

ولی گاهی از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم


سیمین بهبهانی

۹۳/۰۸/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران