هم‌قافیه با باران

ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست

پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ

ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست

بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست

این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی

این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست

من بودم و دل بود و کناری و فراغی

این عشق کجا بود که ناگه به میان جست

در جرگهٔ او گردن جان بست به فتراک

هر صید که از قید کمند دگران جست

گردن بنه ای بستهٔ زنجیر محبت

کز زحمت این بند به کوشش نتوان جست

گفتم که مگر پاس تف سینه توان داشت

حرفی به زبان آمد و آتش ز دهان جست

وحشی می منصور به جام است مخور هان

ناگاه شدی بیخود و حرفی ز زبان جست


وحشی بافقی

۹۴/۰۵/۲۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران