از این مولود فرّخ پی هزار و چارصد سال است
از این مولود فرّخ پی هزار و چارصد سال است
زمین دور خودش می گردد و بدجور خوشحال است
فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است
زمین و آسمان مکه طوری نور بارانند
که دیدار دو تاشان هم تماشا هست هم فال است
پریشان کرده ایران را به وقت آمدن این طفل
که خاموشی و خشکیدن در این اجلال ، اقبال است
محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود
من اَر گنگم جهان هم در بیان او کر و لال است
به پایش ریختند از نورها آن قدر از بالا
که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز مثقال است
نگهبان دارد اسمش از پس و از پیش حتی او
برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است
جهان را می زند بر هم چنین اسمی که پایانش
به علم جَفْر ، دست میم روی شانه ی دال است
به رخ در جاذبه لب دارد و در دافعه لَن را
که پایین لبش نقطه ست و بالای لبش خال است
اگر چه نیستم مثل قَرَن گرم اویس اما
دلم از عشق تو مثل فلسطین است اشغال است
اگر امروز آغاز است بر دین خدا با تو
غدیر خم ولیکن روز اتمام است و اکمال است
ترک برداشت ایوان مدائن پیش تو یعنی
که ایوان نجف بر مشکلات شیعه حلّال است
هم اکنون مستم و این شعر تا روز جزا مست است
ملاک سنجش افراد ، قطعا سنجش حال است
به پایان آمد این ابیات اما خوب می دانم
هنوز این شعر در وصف محمد میوه ی کال است
مهدی رحیمی
کانال ما در تلگرام hamghafiebabaran@