هم‌قافیه با باران

از بیابان بوی گندم مانده است

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۱ ب.ظ

از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است

آسمان بازیچه ی طوفان ماست
ابر نعش آه سرگردان ماست....

باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود

می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است

فاش می گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فرد ایم علیست

هر که در عشق علی گم می شود
 مثل گل محبوب مردم می شود  .

تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
......
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد در یا و طوفانی شدیم

بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق مارا باز هم شرمنده کرد

یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد.قطره ها دریا شدند

یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که می دانی شدیم

یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت.

کوفه یعنی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی

کوفه یعنی مرد. آری .مرد نیست
یا اگرهم هست .صاحب درد نیست

عده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند

آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجم های پی در پی شدند........

از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی


محمود اکرامی فر

۹۵/۰۴/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران