از تو دورم ای به من نزدیک، دوری تا به چند؟
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۲۷ ب.ظ
از تو دورم ای به من نزدیک، دوری تا به چند؟
من در این اندوه پوسیدم بیا لختی بخند
ای که ناپیداترینی، از تو پیداتر کجاست؟
تا تو را روشن ببینم، چشم هایم را ببند
با وجودم حسّ ادراک تو درآمیخته است
کاین چنین ذرات احساسم برایت می تپند
گاه گاهی می توانی همنشین من شوی
گاه گاهی مهربانان، مهربان تر می شوند
می توانی محو در خورشید چشمانت کنی
اخترانی را که در آفاق روحم می دمند
عشق! ای خورشید آزادی، تماشا کن مرا
دانه دانه حلقه های بردگی تا بگسلند
قربان ولیئی
۹۵/۱۲/۱۸