از جوانی داغها بر سینهی ما مانده است
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۰۰ ب.ظ
از جوانی داغها بر سینهی ما مانده است
نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است
در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر
خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است
چون نسایم دست برهم، کز شمار نقد عمر
زنگ افسوسی به دست بادپیما مانده است
میکند از هر سر مویم سفیدی راه مرگ
پایم از خواب گران در سنگ خارا مانده است
نیست جز طول امل در کف مرا از عمر هیچ
از کتاب من، همین شیرازه بر جا مانده است
مطلبش از دیدهی بینا، شکار عبرت است
ورنه صائب را چه پروای تماشا مانده است؟
صائب تبریزی
۹۳/۱۱/۱۴