هم‌قافیه با باران

از میوه ی حوایی تو سیر نخوردیم و شد از یاد،بگو سیب

در یاد تو مانده است بهشتی شده بر باد،بگو سیب


من ماندم و این جرم قشنگ،آدم عاشق

عشق من عجب معرکه ای کرد در آن واد،بگو سیب


یکبار دگر باید از این ناله هراسید!

می.گِریمَ و آهم بکند عرش ز بنیاد،بگو سیب


من دزد شدم با تو بمانم که تو رفتی…

بیهوده تصور نکن از خاطر من میشوی آزاد،بگو سیب


لبخند تورا چند صباحی ست ندیدم

یکبار دگر خانه ات آباد بگو سیب…


متین فروزنده

۹۳/۰۷/۱۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران