هم‌قافیه با باران

از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ق.ظ
از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است
دیده هرجا باز می‌گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت‌کن تصوّر، خواه نور، آگاه باش!
هرچه اندیشی، نهان و آشکار رحمت است...

...در بساط آفرینش جز هجوم فضل نیست
چشم نابینا سپید از انتظار رحمت است...

...قدردان غفلت خود گر نباشی جرم کیست؟
آن‌چه عصیان‌خوانده‌ای، آیینه‌دار رحمت است

کو دماغ آن‌که ما از ناخدا منت کشیم؟!
کشتی بی‌دست‌وپایی‌ها کنار رحمت است

نیست باک از حادثاتم در پناه بی‌خودی
گردش رنگی‌که من دارم حصار رحمت است

سبحه‌ای دیگر به ذکر مغفرت در کار نیست
تا نفس باقی‌ست هستی در شمار رحمت است

وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید
تاکجا خواهد رمید؟ آخر شکار رحمت است

نه فلک تا خاک آسوده‌ست در آغوش عرش
صورت رحمان همان بی‌اختیار رحمت است

شام اگر گل کرد، بیدل! پرده‌دار عیب ماست
صبح اگر خندید در تجدید کار رحمت است

بیدل
۹۵/۰۵/۰۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران