هم‌قافیه با باران

اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار... می بندی دهانت را؟ *
نبندی می کشم بیرون ز حلقومت زبانت را

مسلمانم، نه از آن بی تفاوت ها، از آنهایی
که می دوزند لب بر لب دهان یاوه خوانت را

قِسِر در رفتنی در کار از چنگال شیران نیست
کجا در میبری سوراخ در سوراخ جانت را

به تیغت بر درم آن سان که درس عبرتی باشد
که در تاریخ بنویسند با خون داستانت را

خود بی ریشه ات سهل است، آن طوفات خشمم من
که خواهد داد بر باد فنا هم دودمانت را

به دست تیغ من مرگت رقم آن گونه خواهد خورد
که عزرائیل هم از تیغ من جوید نشانت را

اهانت کردنت بر جان عالم کم گناهی نیست
جهنم می کنم از آتش غیرت جهانت را

"ابوذر" استخوان گر بر سرت کوبید، حالا من
می آیم بشکنم مفصل به مفصل استخوانت را

چرا رنگت پریده بزدل ببر بیان دیده !؟
برای التماس آماده کن اشک روانت را



* مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ... محمد (ص) رسول خداست و همرانش بر کافران بسیار قویدل و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند. (سوره فتح- آیه 29)


علی فردوسی

۹۳/۱۰/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران