هم‌قافیه با باران

اَصْبَحتُ زائرا لک یا شَحْنَةَ النَّجَف

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۰۰ ب.ظ

اَصْبَحتُ زائرا لک یا شَحْنَةَ النَّجَف
بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف

تو قبله دعایی و اهل نیاز را
روی امید سوی تو باشد زِ هر طرف

می بوسم آستانه قصرِ جَلالِ تو
در دیده اشک عذر ز تقصیر ما سلف

گر پرده های چشم مرصّع به گوهرم
فرش حریم قبر تو باشد زهی شرف

خوشحالم از تلاقی خدّام روضهات
باشد کنم تلافی عمریکه شد تلف

رو کرده ام ز جمله اکناف سوی تو
تا گیریم ز حادثه دهر در کنف

دارم توّقع، این که مثال رجای من
یابد ز کلک فضل تو توقیع لاتخف

مه بیکلف ندیده کسی وین عجب که هست
خورشیدوار ماه جمال تو بیکلف

بر روی عارفان ز تو مفتوح گشته است
ابوابِ «کنتُ کنز» به مفتاح مَن عَرَف

جز گوهر ولای تو را پرورش نداد
هر کس که با صفای درون زاد چون صدف

خصم تو سوخت در تب تبّت چو بولهب
نادیده از زبانه قهرت هنوز تف

نسبت کنندگان، کفِ جودِ تو را به ابر
از بحر جود تو نشناسند غیر کف

رفت از جهان کسیکه نه پی بر پی تو رفت
لب پر نفیرِ «یا اسفا» دل پر از اسف

اوصاف آدمی نَبُوَد در مخالفت
سرّ پدر که یافت ز فرزند ناخلف

زان پایه برتری تو که کنه کمال تو
داند شدن سه ام خیالات را هدف

ناجنس را چه حد که زند لاف حبّ تو
او را بُوَد به جانب موهوم خود شعف

جنسیت است عشق و موالات را سبب
حاشا که جنس گوهر رخشان بُوَد خَزَف

مشکل بُوَد ز خوان نوالت نواله یاب
خر سیرتی که دیده بر آب است یا علف

بر کشف سرِّ «لو کشف» آن را کجاست دست
کز پوست، پا برون ننهادهست چون کسف

«جامی» ز آستان تو کانجا پی سجود
هر صبح و شام اهل صفا می کشند صف؛

گردی به دیده رُفت و به جیب صبا نهفت
اَهدی إلی اَحِبَّتِهِ اَشرفَ التُحَف

جامی

۹۶/۰۲/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران