هم‌قافیه با باران

الاهی سینه ای ده آتش افروز

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۱ ق.ظ
الاهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست

دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود

کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد

به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی

دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده

سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد

دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور

بده گرمی دل افسرده ام را
فروزان کن چراغ مرده ام را

ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتوی دارم گدایی

اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینه راز

ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه

ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج

چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمی خواهم که نومیدم گذاری

به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو می باید، دگر هیچ

وحشی بافقی
۹۵/۰۸/۲۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران